ديدگاه هاى اهل سنت درباره غدير

در روايتى ديگر حذيفه مى گويد:

به پيامبر اكرم(ص) عرض كردم: يا رسول اللّه ما در جاهليت در شر و بدى بوديم و خداوند خير و نيكى برايمان آورد كه اكنون در آن به سر مى بريم، آيا پس از اين نيكى، شرّ و بدى خواهد بود؟ فرمود: آرى، پيشوايانى كه هدايت مرا نمى پذيرند و به سنت من عمل نمى كنند گفتم وظيفه من چيست؟ فرمود:مى شنوى و اطاعت امر مى كنى اگرچه بر پوست بدنت نواختند (تو را زدند) و مالت را گرفتند بشنو و اطاعت كن.84

روايات بسيار ديگرى به همين مضمون در كتاب امارت صحيح مسلم آمده است و نيز نظاير آن را المتقى الهندى در كنز العمال (ج6، ص50) ذكر نموده است.11ـ مى رسيم به آخرين اشكال كه به نظر ما اساسى ترين اشكال است و بقيه اشكالات پس از اين و براى توجيه اين اشكال مطرح شده است. اين اشكال داراى روح و باطنى سياسى است.

برخى از عالمان عامه گفته اند: چگونه ممكن است رسول خدا(ص) همه صحابه را به امامت على(ع) دعوت كند ولى آنان با او به مخالفت برخيزند. به عبارت ديگر براى ردّ تمامى نصوص و استدلالات همين كافى است كه ما مى بينيم صحابه رسول خدا(ص) به آن عمل نكرده اند، و اگر بخواهيم اين روايات و نصوص را (اگرچه متواترند) بپذيريم ناچاريم صحابه رسول خدا(ص) و سلف صالح را متهم به زيرپا گذاشتن حق كنيم و البته اينممكن نيست، پس بناچار نصوص را ترك مى كنيم و مى گوييم منظور از نصوص و روايات چيز ديگرى بوده است.

اين، مضمون سخنى است كه ابن حجر در صواعق85 آورده است و صريح سخنى است كه شيخ سليم البشرى در المراجعات نوشته است، او مى نويسد:

اهل بصيرت نافذ و صاحبان تفكر صحيح صحابه را از مخالفت با رسول خدا(ص) منزّه مى دانند، پس ممكن نيست كه نصّى را از او بر امامت شخصى بشنوند و از او روى گردان شوند و به اوّلى و دومى و سومين شخص روى آورند.86

نيز در جايى ديگر مى نويسد:

من يقين دارم كه احاديث، بر گفته هاى شما دلالت مى كند واگر نبود كه لازم است عمل صحابه را حمل بر صحت كنيم من مطيع حكم شما مى شدم و سخنان را مى پذيرفتم ولى چاره اى جز دست برداشتن از ظاهر اين روايات نيست تا اقتدا به سلف صالح كرده باشيم.87

همچنين مى نگارد:

حمل عمل صحابه بر صحت و درست دانستن عمل آنان موجب مى شود كه حديث غدير را تأويل كنيم چه متواتر باشد يا غير متواتر.88

در پاسخ بدين اشكال در ابتدا گفتگوى ميان ابن ابى الحديد معتزلى و نقيب ابوجعفر العلوى را مى آوريم و سپس به توضيح بيشتر جواب مى پردازيم:

ابن ابى الحديد مى گويد:

چون اين جمله امام اميرالمؤمنين(ع) (كانت اثرة شحت عليها نفوس قوم و سخت عنها نفوس آخرين) را در محضر ابوجعفر العلوى مى خواندم گفتم:

منظور امام(ع) كدام روز است، روزى كه سقيفه بنى ساعده پس از رحلت رسول خدا(ص) تشكيل شد و با ابوبكر بيعت شد يا روز شوراى خلافت كه به انتخاب عثمان منجر شد؟و جواب داد: منظور روز سقيفه است.

به وى گفتم: دلم راضى نمى شود كه به صحابه رسول خدا(ص) نسبت نافرمانى و معصيت بدهم وبگويم نص صريح او را ردّ كرده اند.

او پاسخ داد: آرى من نيز راضى نمى شوم كه به رسول خدا(ص) نسبت اهمال كارى و سهل انگارى در امر امامت امت بدهم و بگويم او مردم را سرگردان و بى سرپرست در هرج و مرج گذاشت و رفت. او از مدينه خارج نمى شد مگر آنكه اميرى را تعيين مى كرد، در حالى كه زنده بود و از مدينه هم زياد دور نشده بود، پس چگونه براى زمان پس از مرگ كه نمى توان آنچه را بعد پيش مى آيد اصلاح كرد كسى را تعيين نكرد.89

تعبير پر معناى علامه امينى در الغدير نيز اشاره به همين نكته دارد، آنجا كه مى نگارد:

خوش گمانى ديگران به سلف كه در امر خلافت دخالت نمودند، موجب شده است كه نصوص و روايات صريح پيامبر را تغيير دهند، ولى خوش گمانى يقينى ما به رسول خدا(ص) ما را وادار مى كند كه بگوييم او آنچه را كه امّتش لازم داشتند و بر ايشان ضرورى بود هرگز ترك نكرد و اهمال و مسامحه روا نداشت.90

پس از اين مى آوريم كه تاريخ بيانگر اين نكته است كه متأسفانه در برخى موارد صحابه رسول خدا(ص) على رغم دستور صريح او، بدان وقعى نگذاشتند. قبل از بيان اين موارد، سخن علامه سيد شرف الدين را درباره بى توجهى صحابه به نصوص امامت بيان مى كنيم: او مى نگارد:

مسلمانان در امور عبادى مطيع رسول خدا(ص) بودند، ولى در امور سياسى گاه مخالفت مى نمودند و عذر آنان اين بود كه گمان مى كردند آنها در اين امور همانند عبادات ملزم به اطاعت نيستند و حق اظهار نظر بر خلاف سخن رسول خدا(ص) را دارند، در ماجراى خلافت برخى از صحابه گمان كردند كه مردم به خلافت على(ع) رضايت نخواهند داد، چرا كه بسيارى از افراد قبايل مختلف در جنگهاى اسلام به شمشير او كشته شده اند و از طرفى از عدالت شديد او مى ترسيدند و مى دانستند او بر اساس حق خالص عمل خواهد نمود. از طرفى عده بسيارى بر فضيلتهاى او حسد مى بردند. همه اين جهات باعث شد كه گمان كنند امر خلافت على(ع) استوار نخواهد شد. پس براى اينكه امت دچار اختلاف نشوند، با اينكه مى دانستند پيامبر(ص) على(ع) را به خلافت نصب كرده است، دست از نصوص برداشتند و برخلاف نصوص با ديگران بيعت نمودند. البته اين اجتهاد در مقابل نص صريح رسول خدا(ص) بود و آنان از اين گونه اجتهادات داشتند.91

اكنون به چند مورد از مخالفت صحابه با نصوص قطعى رسول خدا(ص) اشاره مى كنيم:

يكى از مهمترين اجتهادهاى صحابه و مخالفت آنان با دستور صريح رسول خدا(ص) جريان روز رحلت رسول خداست آنگاه كه فرمود: بياييد برايتان نوشته اى بنگارم كه هرگز گمراه نشويد، عمر گفت: درد بر پيامبر غلبه كرده است.92 و يا بنا به نقلى ديگر گفت: پيامبر هذيان مى گويد.93

تفصيل اين جريان و نيز پاسخ بسيار زيبا و مستدل به عذرها برخى را مى توان در كتاب المراجعات (ص240) خواند.

از جمله اين موارد، ماجراى صلح حديبيه است كه چون پيامبر(ص) صلح نمود، سه بار فرمود: برخيزيد و از احرامم خارج شويد و سرها را در همين مكان بتراشيد؛ ولى هيچ كس از حاضران در آن جمع اعتنا نكرد و پيامبر(ص) از روى خشم به خيمه ام السلمه رفت. اين جريان را مورخان اسلامى بيان نموده اند از جمله منابع زير:

ابن كثير در البداية والنهاية، ج4، ص170و ص 178؛

طبرى در تاريخ الامم والملوك، ج2، ص124؛

ابن اثير در الكامل، ج2، ص205.

از ديگر موارد، اعتراض به امارت اسامة بن زيد در لشكرى كه بنا بود به طرف موته حركت كند و همراهى با او است، با اينكه رسول اكرم(ص) دستور اكيد به همراهى اصحاب با اسامه داده بود، ولى لشكر او تا هنگام وفات رسول خدا(ص) به طرف ميدان نبرد حركت نكرد.94

از ديگر موارد، اعتراض عمومى به تقسيم غنايم در جنگ حنين است كه در البداية والنهاية95 و تاريخ الامم والملوك96 و ساير مصادر آمده است.

اين موارد تاييد كننده نظر يكى از دانشمندان سنى است كه مى نويسد:

اصولاً نظريه عدالت صحابه نظريه اى سياسى و طرحى اموى است كه بنى اميه براى توجيه سياستهاى ضد اسلامى خود آن را ساخته و پرداخته و در موارد مختلفى از آن بهره بردند.97

اين نكته نيز مخفى نيست كه تمامى حاضران در صحنه غدير و نيز همگى صحابه رسول اكرم(ص) در مدينه نبودند، بلكه در سراسر كشور پهناور اسلامى زندگى مى كردند و شهر مدينه حداكثر گنجايش سه چهار هزار نفر را داشته است، عده زيادى از آنان نيز مهاجرانى موالى بودند كه داراى پايگاه سياسى اجتماعى نبودند و كسى به نظريات آنان اعتنايى نمى كرد و مورد رايزنى قرار نمى گرفتند. اضافه بر اينها نظام قبيله اى حاكم بر جامعه آن روزگار، داشتن رأى سياسى و دخالت در امور كشوردارى را به عده اى معدود از رؤساى قبايل و به اصطلاح ريش سفيدها محدود كرده بود و نظريه ديگران محلى از اعراب نداشت.

پس از صحابه مدينه، تنها برخى سران قبايل حق اظهار نظر داشتند كه عده اى از برجسته ترين آنها نظير عباس عموى پيامبر اكرم(ص) و على(ع) و زبير و برخى ديگر از بيعت كناره جسته و در خانه على(ع) تحصن اختيار كرده بودند. گروهى هم همچون سعد بن عباده و فرزندش قيس بن سعد به صورت آشكار مخالفت خود را با اين بيعت و پشت پازدن به نصوص پيامبر اكرم(ص) اظهار داشتند. پس اين مخالفت صريح با نصوص متواتر رسول خدا(ص) توسط گروهى اندك صورت گرفت و پس از بيعت با ابوبكر كه ناگهانى و بدون تفكر و رايزنى (فلته) انجام گرفت مردم در مقابل عملى انجام شده قرارگرفتند، مخصوصاً آن روز نظريه اى مطرح شد كه اگر يك نفر با شخص بيعت كرد همه بايد با او بيعت كنند والاّ كشته خواهند شد. بدين سان بود كه وقتى اميرالمؤمنين(ع) نصوص متواتر پيامبر(ص) را به مردم يادآور شد، آنان عذر را آوردند كه كار از كار گذشت و ما در مقابل عملى انجام شده قرار گرفتيم.98

امّا اصحابى كه در مدينه نبودند، با نبود امكانات اطلاع رسانى در آن زمان مدت زمانى گذشت كه با خبر شدند. آنان بطور طبيعى از مدينه حرف شنوى داشتند چرا كه با خود مى گفتند. تا آخرين لحظه بالاى سر پيامبر(ص) بوده اند، شايد پيامبر(ص) طرحى جديد و سخن ديگرى را با آنان مطرح كرده است. اگر چه برخى آنان هنگامى كه از نقشه با خبر شدند با آن مخالفت كرده و جان بر سر اين كار گذاشتند (مالك بن نويره).99

بدين سان بود كه غدير فراموش شد و به صورت انكار شگفت تاريخ درآمد.

-----------------------------------

پی نوشت ها:

1. مسند احمد بن حنبل، ج4، ص281

2. در پانزده مورد و گاه با چند سند، اصل كلام رسول خدا(ص) آورده شده است.

3و4. المستدرك على الصحيحين، حاكم نيشابورى، تصحيح: مرعشلى، بيروت، دارالمعرفة، بى تا، ج3، ص109و110

5. سنن ابن ماجه، تصحيح: محمد فواد الباقى، بيروت، دارالفكر، ج1، ص43، ح116

6. الجامع الصحيح وهو السنن الترمذى، بيروت، دارالكتب العلمية، ج5، ص591،ح3713

7. شرح المواقف، جرجانى، مصر، مطبعة السعادة ـ قم، منشورات رضى، ج8، ص361

8. الصواعق المحرقة، ابن حجر هيتمى، بيروت، دارالكتب العلمية، 1405هـ،ص64

9. الفصل فى الملل والاهواد والنحل، ابن حزم، ج4، ص224

10. احقاق الحق، ج2، ص423

11. الغدير فى الكتاب والسنّة والأدب، علامه امينى، بيروت، دارالكتاب العربى، 1387هـ، ج1، ص320

12. همان، ج1، ص294

13. همان، ص 222

14. احقاق الحق، ج2، ص426

15. عشره مبشره: ده نفرند كه بنا به عقيده اهل سنت، پيامبر به طور قطع آنان را اهل بهشت دانسته و بدانان بشارت بهشت داده است.

16. الغدير، ج1، ص314

17. تهذيب التهذيب، ابن حجر عسقلانى، بيروت، دارالكتب العلمية، 1415هـ، ج7، ص288

18. فتح البارى،ابن حجر عسقلانى،بيروت، داراحياء التراث، 1405هـ،ج7، ص61

19.ينابيع المودة،قندوزى، كاظمية، دارالكتب العراقية، 1385هـ، ج1، ص35

20. اسمى المناقب فى تهذيب اسنى المطالب، جزرى دمشقى، ص22

21. ر.ك: صحيح المسلم بشرح النورى، بيروت، داراحياء التراث، ج1، ص24؛ المستدرك على الصحيحين، بيروت، دارالمعرفة، ج1، ص3

22. الغدير، ج1، ص320

23. الصواعق المحرقة، ص64

24. همان، ص 188

25 . همان، ص64

26 . حماسه غدير، ص 35

27و28 . شرح المواقف، ج8، ص361

29 . الصواعق المحرقة، ص64

30 . شرح المواقف، ج8، ص361

31 . الصواعق المحرقة، ص65

32 . دلائل الصدوق، ج2، ص83

33 . شرح المواقف، ج8، ص361

34 . الصواعق المحرقة، ص65

35 . الاغانى، ابوفرج اصفهانى،ج4، ص143: تمامى عرب اجماع و اتفاق كرده اند كه شاعرترين مردمان ،مردم مدينه اند و شاعرترين آنان حسان بن ثابت است.

36 . الغدير، ج2، ص34

37 . همان، ص67

38 . همان، ص114

39 . الغدير، ج1، ص342: تعداد 28 نفر را و در ساير مجلدات تعداد بسيار زياد ديگرى را نام مى برد و عبارت و اشعار آنها را بيان مى كند.

40 . همان، ج2، ص25

41 . همان، ج1، ص272ـ283

42 . همان، ص246

43 . همان، ج1،ص214

44 . فرائد السمطين، جوينى، بيروت، مؤسسة المحمودى، 1398هـ، ج1،ص315

45 . الغدير، ج1، ص 52، 217و 218

46 . عبقات الانوار، ميرحامد حسين هندى، قم، انتشارات سيد الشهداء، 1410هـ، ج8، ص226

47 . فرائد السمطين، ج1، ص315

48 . شرح المواقف، ج8، ص261

49 . عبقات الانوار، تمام جلد 8 و هشتاد صفحه از جلد 9 و برخى از موارد متفرقه ديگر.

50 . الغدير، ج1، ص361

51 . النهاية، ابن اثير، قم، اسماعيليان، ج5، ص228

52 . الغدير، ج1، ص370

53 . المراجعات، علامه سيد شرف الدين ـ شيخ سليم البشرى، قاهره، مطبوعات النجاح، 1399هـ، ص141

54 . عبقات الانوار، ج10، ص410

55 . الصواعق المحرقة، ص67

56 . عبقات الانوار، ج8، ص221

57 . شرح المواقف، ج8، ص361

58 . الغدير، ج1، ص371

59 . عبقات الانوار، ج10، ص288

60 . الصواعق المحرقة، ص65

61 . شرح المواقف، ج8، ص362

62 . همان، ص67

63 . العمدة، ص116

64 . الغدير، ج1، ص274 (به نقل از شرف المصطفى، ابوسعيد النيشابورى و)

65 . شرح المواقف، ج8، ص361

66 . همان، پاورقى صفهه 361

67 . الصواعق المحرقة، ص67

68 . المراجعات، ص182

69 . ر.ك: الاصابة، ج3، ص641؛ فرائد السمطين، ج1، ص315؛ حلية الاولياء، ج1، ص86، علامه امينى در الغدير (ج1، ص86) اين روايت را از ترمذى، حاكم، نسائى، ابن ابى شيبه، طبرى و نقل مى كند.

70 . الصواعق المحرقة، ص69

71 .الغدير، ج2، ص278

72 . الصواعق المحرقة، ص69

73 .الغدير، ج1، ص159

74 . اسمى المناقب فى تهذيب اسنى المطالب، ص32

75 . ينابيع المودة، ص482

76 . موسوعة كلمات الامام الحسين(ع)، ص370

77 .الغدير، ج1، ص198ـ213

78 . الصواعق المحرقة، ص76

79و 80 . المراجعات، ص232

81 . نهج البلاغه، خطبه شقشقيه.

82 . صحيح مسلم، ج12، ص232

83 . همان، ص235

84 . همان، ص237

85 . الصواعق المحرقة، ص68

86 . المراجعات، ص237

87 . همان، ص141

88 . همان، ص177

89 . شرح نهج البلاغه، ج9، ص248

90 .الغدير، ج1، ص401

91 . المراجعات، ص237

92 . صحيح بخارى، ج4، ص7، باب قول المريض قوموا عنّى.

93 . همان، ج3، ص91

94 . ر. ك: تاريخ الامم والملوك، ابن جرير الطبرى، بيروت، دارالكتب العلمية، 1408هـ، ج2، ص225

95 . البداية والنهاية، ابن كثير الدمشقى، ج4، ص353

96 . تاريخ الامم والملوك، ج2، ص122. براى اطلاع از موارد بسيار ديگر به كتاب النص والاجتهاد مراجعه شود.

97 . نظرية عدالة الصحابة، احمد حسين يعقوب، لندن، موسسة الفجر، بى تا، ص107

98 . الامامة والسياسة، ابن قتيبة الدينورى، مصر، مكتبة مصطفى(ص)، 1388هـ، ص12

99 . مستفاد از اعتذار خالدبن وليد. ر. ك: تاريخ الطبرى، بيروت، مؤسسة الاعلمى، ج2، ص504

علوم حديث 7 - نقد ديدگاه هاى اهل سنّت درباره حديث غدير

منبع:www.sonnat.ir

 نویسنده:ghadir313

***نظر یادتون نره***

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: غدیر ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 23 مهر 1392برچسب:ديدگاه هاى اهل سنت درباره غدير,ديدگاه هاى اهل سنت ,درباره غدير, | 16:25 | نویسنده : alihasani |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.